عاشق منتظر

 

به نام  آنکه قلبی را در سینه هایمان قرار داد تا برایش بتپد.

 

قلم رو دوباره بر میدارم . میخوام بنویسم .

میخوام بنویسم شاید روزی به این جا آمد و این ها را خوند.

 

داره کم کم میرسه به دو سال

چه قدر زود گذشت  باورم نمیشه

یعنی دو سال میشه من میشناسمش .  یعنی دو ساله من دوستش دارم . دوساله دارم براش زندگی مینکم

وقتی میدیدمش قلبم تند تند میزد .  

کاش هیچ وقت  نمی دیدمش

کاش می شد که زمان به عقب برگرده

کاش هیچ وقت کار با این کامپیوتر رو یاد نمیگرفتم .

و کاش های زیاده دیگه که تو دلم گیر کرده

 

شش ماهه ازش خبر ندارم . به خاطر خوشبختیه من رفت

به خاطر این که من خوشحال باشم رفت

 

اما نمیدونه چه قد برام سخته زندگی بدون او

شما جای من بودین چی کار میکردی؟

فراموشش میکردین ؟

نمیتونم فراموشش کنم

چون دوستش دارم   . فکر میکردم میتونم فراموشش کنم . فکر میکردم الکیه

که میگم دوستش دارم

اما نه واقعیه

اونم خیلی

 

خیلی دوستش دارم . من با اوون دارم زندگی میکنم .

شما جا من بودین چی کار میکردین ؟ فراموشش میکردین ؟

یا منتظر ؟

 

و همیشه به یاد داشته باش دوستت دارم

 

 

به نام  خالق هستی

 

 

 

همیشه آرزو میکردم تا یکی مثل تو همدم تنهاییم بشه

.....تا شونه هایی مثل شونه های تو پناهگاه  گریه هام بشه

دست هایی مثل دست های تو گرمی بخش دست های من بشه

 

من با تو عاشق شدن رو یاد گرفتم

با تو معنای عشق و درک کردم

 

اما به حال نگاه کن

ببین چه قدر غصه دارم

 ببین چه قدر غمگینم

این حال من بی توست

من امشب و شب های دیگر بدون تو خواهم بود

سرنوشت     زندگی ما  رو  از هم جدا کرد

چی کار باید بکنم؟

 

حال من با خاطرات تو زندگی میکنم

 

گناه من چی بود ؟

آخه مگه عاشقی هم گناه؟

آخه مگه دوست داشتن هم گناه ؟

 

وای

تنهایی بر من پیروز شد

دوباره تنهایم

شاید بگم دوست ندارم   چون گذاشتی   رفتی و منو تنها گذاشتی

اما به خودم نمیتونم دروغ بگم

من به قلبم نمیتونم دروغ بگم

 

محبوبم

با رفتنت زخم عمیقی در قلبم به وجود اوومد

که هیچ وقت التیام نمی بخشه

 

تو همیشه در قلب من جای خواهی داشت

 

امیدوارم هر کجا هستی سالم   موفق  شاداب باشی و

و روزی این نوشته ها رو بخونی

 

 

شب قشنگ تابستانه ات خوش

 

 

 

 

 

غروب نقره ای    (  قلب یاس )

 

 

و به نام خدای عاشق

باران
پاکی
صداقت
زیبایی
زندگی



آسمان هم چو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب است

بر لبم شعله های بوسه ی تو
میشکوفد چو لاله گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پر نور
میدرخشد میان هاله ی راز

بی گمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده ی عشق
مینویسم بر روی دفتر خویش
( جاودانی باش ای سپیده ی عشق )

از این طریق میخوام از یکی از دوستام که خیلی وقت ازش خبر نداشتم تا ۲ روز پپیش     معذرت خواهی کنم چون هر چی آف گذاشته اودم پریده بود و حالا فکر میکنه من هیچی آف نگذاشتم
امیدوارم غم ها از تو دلش پر بزنه   

عیدتون همم مبارک 
مادرهای نازنین روزتون مبارک
    

غروب نقره ای